- جمعه 6 اردیبهشت 1398 - 18:20
- کد خبر : 39
- مشاهده : 3294 بازدید
- مقالات
دکتر شهریار نیازی ؛ تخصص بنده معناشناسی متون دینی است. امروز وضعیت زنان کشور ما قابل توجه است. مباحث حقوق زنان هم بسیار مطرح است و مباحثات حقوق شهروندی برای مثال منجر شده است به بعضی از قوانین و بعضی از لایحههایی که توسط حکومت ارائه میشود یا منشور حقوق شهروندی که توسط رئیس جمهور […]
دکتر شهریار نیازی ؛
تخصص بنده معناشناسی متون دینی است. امروز وضعیت زنان کشور ما قابل توجه است. مباحث حقوق زنان هم بسیار مطرح است و مباحثات حقوق شهروندی برای مثال منجر شده است به بعضی از قوانین و بعضی از لایحههایی که توسط حکومت ارائه میشود یا منشور حقوق شهروندی که توسط رئیس جمهور محترم ابلاغ شده است، که ظاهرا بیشتر جنبۀ الگوسازی دارد تا جنبه حقوقی و قانونی.
نخستین کاری که در حوزۀ زنان و امر حجاب باید انجام شود، یک رویکرد اقناعی است؛ برای اینکه ما در کشور چندان با گرفتاری و سردرگمی و نوعی اداره و کنترل متناقض امور که منجر به دامن زدن به شکلی از ناهنجاری میشود مواجه نباشیم که به صلاح جامعۀ اسلامی ما نیست. به همین خاطر ما نیاز به استدلالهای محکم در خصوص مسائل مربوط به حجاب داریم؛ استدلالهایی که برای نسل جوان ما قانعکننده باشد. لذا جامعۀ ما باید با این مقولات آشنا شود و آموزش ببیند و فرهنگسازی صورت گیرد، که بخشی از آن به عهدۀ برنامهریزان وزارت کشور است.
ما فرهنگی بومی داریم که این ناشی از یک تاریخ طولانی شیعی است که متن محور است. این تاریخ در واقع یک نوع تمدن فقه محور است. طبیعتاً تاریخ متن محور و فقه محور وقتی با پدیدههای جدید برخورد میکند، اگر آن قدرت لازم را در اقناع، توجیه و فهم درست مسائل نداشته باشد، ممکن است دچار بحران شود. به همین خاطر من وقتی این منشور حقوق شهروندی را دیدم، اولین مشکلم همین واژۀ «شهروندی» بود. در عربی جالب است، میگویند حقوق مُواطن؛ یعنی کسی که عضو یک کشور است، لزوما شهرنشین یا شهروند نیست. باید با این واژه، روستایی و همۀ طبقات مختلف اجتماعی هم ارتباط برقرار کنند. وقتی میگوییم شهروند، خود به خود به صورت تسامحی همۀ اعضای کشور ایران مراد ماست، اما واژه شهروند این را مشخص نمیکند و خصوصا مناطق محرومی که خیلی با مسائل شهروندی به تعبیری که امروز در شهرهای بزرگ مواجه هستیم برخورد ندارند، شاید نتوانند ارتباط برقرار کنند.
مسئله دوم این است که ما وقتی از ویژگی های بومی استفاده میکنیم، اگر به شکلی این مطالب را که تدوین میکنیم ریشه در فرهنگ تاریخی خودمان نداشته باشد، اقشار مختلف مردم را نمیتواند وارد یک اجماع کند. به همین خاطر اینها مرکبهایی میشود بر کاغذ و نتایج و جنبههای عینی و فرهنگسازی و عملی خود را به دست نمیآورند. لذا اگر میخواهیم کاری کنیم، باید ریشهدارتر وارد حقوق انسانی شویم که مربوط به جوامعی است که مثل جامعۀ ما جامعۀ اسلامی است. در بحث حقوق هم همین طور است؛ یعنی اگر حقوق درونزا نباشد و شکلی از رقابت با حقوق بشر باشد، حتی اگر ما به شکلی یک نسخۀ بومیشده آن را هم تهیه کنیم، باز در صحن جامعه با مشکل برخورد میکنیم. به نظر میرسد این شکل کارها احتیاج زیادی به اجماعسازی و اقناع دارد تا بتواند در همۀ اقشار اجتماعی کارکرد خود را داشته باشد.
۱. حقوق اساسی و حقوق تکلیفی
حقوق اساسی این است که هر انسانی بما هو انسان از حقوقی بهرهمند است، مثل حق حیات (فَکانَّما قَتَلَ النَّاسَ جمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً). مضمون آیه قرآن این است که اگر یک فردی را احیا کنید، گویی همه مردم را احیا کردید و اگر کسی را بکشید، گویی همۀ مردم را کشتهاید. بنابراین حیات یکی از ارزشمندترین چیزهایی است که ما باید در تمام امورمان مورد توجه قرار دهیم. علاوه بر آن، حقوقی که مربوط میشود به اختیار و آزادی و کرامت و منزلت انسان. اینها چیزهایی است که از دل فرهنگ ما بیرون میآید و اهمیت دارد. به اینها حقوق اساسی میگویند؛ حقوقی که بر این پایه است که هر انسانی از این حق باید برخوردار شود؛ حق تعیین سرنوشت، حق آزادی بیان و نظایر آن. به بخشی از این حقوق در قانون اساسی اشاره شده است.
اما برخی از این حقوق، حقوقی است که تکلیفی است. یعنی وقتی در نظام اجتماعی زندگی میکنیم، قاعدتا تکالیفی نسبت به هم پیدا میکنیم. این تکالیف مثلا مبتنی است بر رابطۀ زن و شوهر که در خانواده ایجاد میشود، رابطۀ پدر و فرزند و رابطههایی که سلسه مراتب اجتماعی ایجاد میکند و تکالیفی را دارد که این تکالیف ممکن است که آن حقوق اساسی ما را تخصیص یا محدود نماید. ظاهرا این گونه است که حقوق اساسی، در بعضی جاها تخصیص تکلیفی میخورد. این مرزها همچنان اهمیت دارد که در فرهنگ خودمان به آن پرداخته میشود؛ مثل حق مساوات، حق برخورداری از عدالت، حق دسترسی به اطلاعات و مواردی که در دنیای امروز مطرح میشود، حق مشارکت در حیات عمومی و مجموعهای از این حقوق هستند که اینها تعیین تکلیف میکنند برای همۀ قوانین و همۀ مقررات کشور. نهایتاً ترکیبی از حقوق اساسی و تکلیفی است که جامعه را میسازد و اهمیت این ترکیب در این است که توازن نیز در آن برقرار شود.
۲. ارزشهای اساسی جامعه
علاوه بر حقوق اساسی، یک مجموعه از ارزشها هم هست که اینها مقدم بر بسیاری از امور دیگر است. مثلا ارزش عدالت، طبیعتا باید بر تمام افعال و اعمال جامعه حاکم باشد. عدالت جوهر دین است. عدالت جوهر تفکر شیعی است. تفکر شیعی اساساً برای رسیدن به عدل امام معصوم تلاش میکند و میخواهد جامعۀ عدل جهانی دسترسی پیدا کند. روشن است که عدالت برای جامعه اهمیت بالایی را دارد و آحاد مردم مطالبه میکنند که هرچه قانون پاییندستی است و هرچه مقررات و مصوبات در حکومت و جامعه جاری است، باید این ارزش را در نهاد خودش داشته باشد.
امنیت: ارزش دیگر امنیت است. حضرت ابراهیم وقتی کعبه را بنا میکند، میگوید خداوندا اینجا را یک بلد امن قرار بده. در قرآن کریم قریب ۹۰۰ بار از ریشۀ امن استفاده شده است؛ چه در معنای ایمان آوردن که امنیت خاطر ایجاد میکند و چه در معنای مباحثی که مربوط به حوزۀ ظلم و اَشکال مختلف آزارهای انسانی باشد. همۀ اینها معنیاش این است که نزد خداوند ایجاد امنیت انسانی اهمیت بسیاری دارد. امنیت یکی از سرلوحههایی است که باید در مسائل بالادستی و پاییندستی در بنیان نظام قانونگذاری جامعه اسلامی دیده شود.
هویت: ارزش دیگر هویت است. آیات قرآن و آموزههای دینی ما بنایشان بر هویتسازی و هویتبخشی است. در حقیقت بنای جامعه اسلامی بر ساختن یک هویت مخصوص به خود است؛ یک هویت از جامعۀ مومن، یک هویت از تعدادی از آدمهای پرورشیافتۀ مکتب. ما برای نشان دادن هویتمان، با آداب و مناسک و تظاهر و رفتارهای اجتماعی خودمان، این هویت و سبک زندگی را دائما ترویج و نشان میدهیم. در حقیقت، شاخصههای هویتی جامعه ما، ترکیبی از هویت تاریخی، فرهنگی، ملی، دینی و مذهبیمان است. هر چیزی که عنصری از عناصر هویتی ما را خدشهدار کند، انسجام جامعه را به خطر میاندازد و نظام اجتماعی ما را دچار نوعی بیهنجاری میکند.
زیبایی: مسئله مهم دیگر ارزش زیبایی و زیباشناختی است. در واقع در قرآن کریم مکرراً بحث زینت مطرح شده است و خداوند میفرماید: «قُل مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ». پس این ارزش زیبایی به تعبیر ما و زینت به تعبیر قرآن مهم است و جزء ارزشهای اساسی است. خداوند، متنوع، متفاوت و زیبا خلق کرده است و این هم جزء ارزشهایی است که نباید آن را نادیده گرفت. اینها باید در مجموعۀ ارزش های بالادستی ما باشند.
۳. بنای حجاب بر سه ارزش مذکور
در آیهای که مربوط به حجاب در سورۀ احزاب است، «فَلا یُؤْذَیْنَ» شاهکلید آن است؛ یعنی همه بحثهایی که خداوند در باب جلباب بیان میکند، در آخر میفرماید: «ذَلِک أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ». پس معلوم میشود که حکمت آیه معطوف به عذاب و آزاری است که در واقع امنیت فردی را به خطر میاندازد. خیلی مهم است که جامعه بایستی به لحاظ این امنیتی که از آن صحبت میکنیم، وضعیت مطلوب و آرامش بخش داشته باشد و میدانیم که در جوامع امروزی، متاسفانه با آزارگرهای بسیار مواجه هستیم. آمارها و سنجشهای انجام شده، نشان میدهد که بیش از 80 درصد زنان ما در معرض آزارهای کلامی بودهاند و این غیر از آزارهای جسمی، عاطفی، مالی و اقتصادی است که در خانواده یا جامعه اتفاق میافتد. لذا اهمیت عنصر امنیت را باید بهصورت جدی در صحنۀ جامعه مورد ملاحظه و بررسی قرار دهیم. البته منظورم از امنیت، بحث امنیت ملی یا بحثهایی که مربوط به حوزۀ سیاست میشود نیست. منظورم (human security) است، یعنی امنیت انسانی که اولین بار محبوب الحق آن را در سازمان ملل مطرح کرد و اصطلاح شد تا مرتبا راجع به آن فکر و بحث کردند و این پرسش مطرح شد که چگونه امنیت انسانی را می توان در جوامع فراهم کرد؟ شما تمام این آیات سورۀ احزاب را، بهویژه آیات ۲۸ تا ۶۱ را ببینید؛ میبینید بحث عذاب مطرح است؛ پیامبر را آزار ندهید؛ در خانۀ پیامبر که میروید در خصوص طعام و زنان آزارش ندهید؛ طمع نکنید؛ رفتار های خود را درست کنید؛ چرا؟ چون بحث امنیت فردی زنان یک ویژگی بسیار مهمی در جامعه دارد. لذا اگر بحث پوشش مطرح میشود: «يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ»، یعنی تنپوشهای خود را به خود نزدیک کنند، معنی آن این است که مردم با یک پدیدۀ امنیتی در جامعۀ مدینه روبرو بودهاند و بهخاطر همین است که خداوند در ادامه میفرماید، اگر منافقین دست از این کارشان ـ یعنی آزارگری زنان مسلمان ـ برندارند، و کسانی که مرض و طمع در قلب دارند، دست برندارند ـ المرجفون (اراجیفگویان) فی المدینه ـ ، کسانی که مینشینند و پشت سر مردم حرف میزنند و شایعهپراکنی میکنند که این زن پیامبر کجا رفت، آن زن مؤمن کجا رفت و چه کار کرد و از این حرفها که این امنیت را به هم میزند، اگر دست برندارند حکم میکنیم که پیامبر بشورد و شما را از این شهر بیرون کند، لایُجاورُونَ الّا قلیلاً، همهتان را تبعید کند. میبینید که جوهر بعضی از این استدلالهایی که در ارتباط با مبحث حجاب بیان میشود، بحث امنیت انسانی است؛ یعنی برای این است که امنیت انسانی محفوظ باشد، جامعه دچار بیهنجاری نباشد، دختران ما وقتی در خیابان حرکت میکنند در معرض تهدیدات مختلفی نباشند و تدابیری هم برای دنیای امروز طراحی میکنند و طبیعتاً در کشور ما هم باید این تدابیر طراحی شوند. این نکتۀ مهمی است که بخش مهمی از لزوم حجاب بحث امنیت انسانی و حفظ حریم انسانی است. خداوند برای حریم خصوصی احترام فوقالعادهای قائل است. ما اجازه نداریم وارد خانۀ دیگران بشویم بدون اینکه اجازه بگیریم، حتی اگر کسی در آن نباشد. در تمام آیات قرآن مباحثی که مربوط به بهتان و افتراست، مربوط به سخن چینی و پشت سر مردم غیبت کردن است، همۀ اینها جزو آزارهایی محسوب میشوند که ما امروز اسم آن را آزارهای کلامی ـ انتقادی میگذاریم؛ یعنی آزارهایی که یک انسان مومن را میرنجاند و ناراحت میکند و ممکن است زندگی اجتماعی را دچار بحران کند.
از سوی دیگر، از ارزش زیبایی صحبت کردیم. ما چه مرد و چه زن، به عنوان ابناء انسانی و به لحاظ زندگی اجتماعی و زیستی طبیعتاً باید از پوشش برخوردار باشیم. ما مثل سایر حیوانات نیستیم. همچنین در مقابل طبیعت، گرما، سرما، … بی دفاع هستیم و خیلی چیزها از ما گرفته شده است؛ دندانها و ناخنهای تیز و نظایر آن، یعنی چیزی برای دفاع کردن از خودمان نداریم. اما خداوند متعال در مقابل آن به ما شکلی از دمش و توانش داده است؛ یعنی روحی در ما دمیده شده است که این روح به ما تواناییهایی داده که در مرد و زن یکسان است. با آن تواناییها کلام را هم اختراع کردیم که مبتنی بر آن در واقع یک شکلی از زندگی اجتماعی را ایجاد کردیم که این زندگی اجتماعی ما متفاوت از سایر جانداران است. پس ما نمیتوانیم این نظمی را که خداوند به ما کمک کرده ایجاد کنیم و جامعۀ انسانی را درست کنیم و این تصور و تخیلی که ایجاد کرده برای ما که قادر هستیم طبعیت و حیوانات را تسخیر کنیم، منکر شویم. این توانایی که خداوند آن را به ما داده است، مثل شمشیر دو لبه است، إِمَّا شَاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً، میتوانیم از آن برای درست کردن پوششهای متنوع استفاده کنیم، زرق و برق درست کنیم، زینت درست کنیم، مُد درست کنیم، سبک زندگیهای اشرافی درست کنیم، اشیاء لوکس درست کنیم؛ همچنین میتوانیم با زندگی زیستی خودمان درگیر شویم و این توانایی خود را به سمت تولید علم و دانایی ببریم. این توانایی وقتی از ویژگیهای فیزیولوژیکی و زیستی ما بد استفاده کند، ناهنجاری اجتماعی درست میکند. همین جا است که خداوند بحث زینت را مطرح میکند که مبنای رعایت تکالیف مشخصی میشود؛ یعنی اگر چه زینت برای عالم طبیعت حرام نیست، اما اگر در مورد انسان مطرح شود، یک اتفاق میافتد و آن اتفاق این است که در واقع یک نوع تعارض بین جنس و جنسیت ایجاد میشود. یعنی چه؟ یعنی اینکه ما وقتی در سپهر اجتماعی زندگی میکنیم با جنسیتهای متفاوتی هستیم و می کوشیم یک زندگی رسمی و جدی را با همدیگر به پیش ببریم، اما اگر خصلت نگاه جنسی وارد این قضیه شود و زندگی اجتماعی ما درگیر بصر شود، نظام اجتماعی به هم میریزد. میدانید که تنها ما در میان موجودات عالم چشمهایمان حرف میزند. یعنی چشمهای ما جزء مهمترین بخشهای بدن ماست که اصطلاحا میگوید (body language) زبان بدن است. این زبان بدن خط و نگاه جنسیای در صحنه اجتماعی ایجاد میکند که نباید اتفاق بیفتد، لذا خداوند غض بصر را مطرح میکند، یعنی چشم پوشی، چه مرد و چه زن، تا اصولا این نگاه جنسی را از صحنه اجتماعی بیرون ببرد، چون برای انسجام اجتماعی مشکل ایجاد میکند. این خط جنسی باید خود را داخل خانه و زندگی ببرد. این هم جزء مواردی است که ما در بحث مد، زیبایی، لباس و این گونه موارد تکلیف داریم.
افزون بر آن، بحث زینت را که خداوند مطرح میکند، در خصوص آن طبقات اولیه خانوادگی و اجتماعی مشکلی ایجاد نمیکند. یعنی به اصطلاح زینت برای آن طبقۀ اولی که معتمدین هستند مشکلی ندارد؛ برای پدر، مادر و برادر و سایر طبقات اولیه خانواده. احکام مزبور همگی مبتنی بر این است که انسان باید این زیباییها را در حوزههای مورد اعتماد زندگی خود منحصر کند، زیرا این زیباییها قرار نیست به صحنۀ جامعه بیاید و خطوط جنسی ایجاد کند. برای کور کردن این خطوط یکی از کارهایی که حداقل میتوان کرد، این است که پوشش باشد. پوشش خط نگاه را میشکند و عوارض آن را کنترل میکند که البته کافی هم نیست. لذا بخش مهمی از حجاب برمیگردد به شکلی از سلامت اجتماعی، بخشی از آن برمیگردد به غرایز مشروع انسانی که بهخوبی هدایت شود و جامعه دچار آنومی نباشد. افزون بر این، مسئله جدی دیگری که در ارتباط با حوزۀ حجاب در قرآن و در فرهنگ بومی ما اهمیت دارد؛ حریم خصوصی و ایجاد خطوط مرتبط با آن است. شما میدانید خانههای قدیمی ایرانیها در کوچههای بنبست و باریک به این دلیل بوده که بیگانه نتواند وارد این حریمها شود؛ خانهها پله میخورده؛ پنجرههای خانهها بالاتر از حد بوده، برای اینکه خط نگاه در خانههای مردم ایجاد نشود. بعد از پلهها هشتی و بعد دالان بوده است، بعد به حیاط میرود و اندرونی و بیرونی درست میکند. چرا؟ اساس آن بر این بوده که این حریم جنسی و فضای خصوصی با فضای اجتماعی مخدوش نشود و جنس و جنسیت، جای این دو جدا باشد و اگر زنان در جامعه حرکت میکنند راحت حرکت کنند. طبیعتا این دو جنس باید ارزاق، زندگی و اقتصادشان هرچه هست، در فضای اجتماعی حرکت کنند، اما باید این دو را تفکیک کرد. پس ارزش زیبایی در فرهنگ بومی و اسلامی ما کنترل شده است.
در خصوص مسئله هویت شایان ذکر است که هر جامعهای هویت خاص خود را دارد. نمیشود گفت چون مردم اروپا اینگونه زندگی میکنند، این یعنی بهترین زندگی. آنها هویت خود را دارند. آنها با فرهنگ خود زندگی میکنند. آنها با تظاهر به مناسک و آداب و رسوم و ویژگیهای خود زندگی میکنند. نسخه آنها برای ما قابل اجرا نیست و شاید نسخۀ ما هم برای آنها قابل اجرا نباشد. به هر حال، یک جنبۀ حجاب، جنبه هویتی آن است که هویت ساز است. وقتی جامعهای را نشان میدهند ، با این هویتها نشان میدهند، با این تظاهرات ظاهری نشان میدهند، با این سبک زندگی نشان میدهند. این هم یک ارزش مهم است و نمیتوانیم از این ارزش بگذریم. فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی شیعی ما این هویت را شکل داده و ترویج کرده است.
نتیجهگیری:
اگر ما وارد مقولۀ حجاب میخواهیم بشویم، اگر بحث های اقناعی صورت بگیرد و خوب برنامهریزی و قانونگذاری شود، میتوانیم راه به جایی ببریم. ما نباید فقط از دخترها توقع داشته باشیم که حجاب خود را رعایت کنند. امنیت آنها را نیز باید رعایت کنیم، کرامت آنها را نیز باید رعایت کنیم. الان بسیاری از دختران جوان ما وقتی وارد شرکتهای خصوصی میشوند، در معرض انواع و اقسام آزارها قرار میگیرند که جامعه از آن بیاطلاع است و خودشان هم برای اینکه درآمد مختصری داشته باشند، آزاردیدگی را تحمل میکنند.
فلذا با توجه به حقوق افراد جامعه، و با تلاش برای فرهنگسازی و اقناع عمومی نسبت به مسئلۀ حجاب مبتنی بر ارزشهای اساسی (که سه مورد امینت، هویت و زیبایی تبیین شد)، میتوانیم فرهنگ حجاب را اصلاح و ترویج کنیم. و آخر آن چیست؟ در بحث حقوقی که میخواهیم وارد شویم، ضرر به کجاست؟ به آبروی افراد است؟ به کرامت نفسانی آنهاست؟ به جسم یا مال آنهاست؟ اگر میخواهیم یک کار درستی انجام دهیم، اینها باید در رابطه با بحث عفت و حجاب تبیین و روشن شود. آیا کارهای من این گونه است که به عمد دارم به دیگری آسیب میرسانم که باید حقوق شهروندی بیاید وسط؟ ما باید ببینیم که جامعۀ ما یک جامعۀ هنجارپذیر و هنجاری است یا خیر؟ ما بههرحال در نظم اجتماعی که داریم الان نزدیک به 15 میلیون پرونده قضایی داریم، 7 میلیون چک برگشتی داریم، اگر میخواهیم قانونی این بحث را انجام دهیم، باید به زمینههای قانونی آن وارد شویم. الزام تنها کافی نیست. اینکه مثلا جایی بنویسیم و بگوییم که الزام داریم این کار را انجام دهیم، نمیتوانیم جواب بگیریم. در قوانین سایر جوامع هم اینطور است که اجرای سخت و نرم را تعریف میکنند.
ما باید در مورد مسئلۀ حجاب از جنبههای مختلفِ اجتماعی، فرهنگی، فلسفی، روانشناختی، رفتارشناختی و… تحقیق جامعی کنیم و آنگاه دربارۀ نتیجۀ تحقیق، اجماعی بین دستگاهها صورت بگیرد تا بتوانیم جنبههای اجتماعی را جلو ببریم. یکی از ضروریترین کارها این است که حد حجاب قانونی را دقیقاً مشخص کنیم. اکنون که مشخص نیست، برخورد با شکل پوشش، سلیقهای و نتیجتاً مشکلآفرین شده است. نکتۀ بعدی این است که مخاطب چه کسی است. چرا در بحثهایمان فقط آن کف جامعه و جوانان و خانمها مد نظر هستند؟ آیا کسی که واردکننده لباس در جامعه است، مقصر نیست؟ مثلا کسی که سلبریتی است و عملاً مجوز دارد عکس و روش و رفتارش را در جامعه منتشر کند، مقصر نیست؟ این اصلا مصون است؟ آیا تئاتری که به این سبک دارد اجرا میشود، آن کارگردان و تهیهکننده هیچکاره هستند؟ ما اینها را همه را نادیده گرفتیم و آمدهایم با آن کسی که نادانسته دارد یک کاری انجام میدهد، برخورد میکنیم. نادانستهبودنش را مطمئن هستم، زیرا برای تفهیم این مسئله کاری نکردهایم.
در حقوق شهروندی، قبل از اینکه حقوقی را تعریف و مجازاتی برایش تعیین کنیم، مرحلۀ آگاهیبخشی است. شما اگر بخواهید کمربند را جریمه کنید اول آگاهی میدهید، بعد جریمه میکنید. چه مقدار در مسئله آگاهیبخشی حجاب کار کردهایم؟ این غیر از دستور است. بنده در رابطه با هزینهای که بعضی از بیمارستانهای خصوصی به پرستاران برای آرایش میدهند، تحقیقی کردهام. مسئولانشان گفتند بروید آرایش کنید و پرستاران گفنتد ما پول نداریم. پس بیمارستان تصمیم گرفت هزینۀ آرایش را به پرستاران بدهد. من گزارش کامل آن را دارم و در شورای عالی هم به مسئولین دادم. در این مورد یک مصاحبه کردم. آقایی آمد و گفت من شبی سه میلیون پول تخت میدهم؛ توقع دارید خانم را چطور بفرستند به پرستاری از من؟ این خلاف حقوق شهروندی آن خانم پرستار نیست؟ مخاطب اصلی ما چه کسی است؟ ما در قبال آن سازمان هواپیمایی که مهماندار استخدام میکند و استانداردهای خاص را به اینها ابلاغ میکند، چه کرده ایم؟ ما داریم مخاطب را مهماندار قرار میدهیم یا آن کسی که دارد برای این آییننامه مینویسد؟ ما یک سری آدمها را در جامعه فراموش کردهایم و کنار گذاشتهایم، و در حقوق شهروندی دنبال عدهای دیگر آمدهایم. اگر میخواهیم پازل را حل کنیم، باید همه را با هم ببینیم. امنیت روانی و جنسی جامعه باید رعایت شود. جامعه نباید جنسیتی بشود که فقط حجاب خانمها مورد نظر باشد، آقایان هم هستند.
باید دقت کنیم حجاب مثل دیگر قوانین نیست، مثل قوانین راهنمایی و رانندگی نیست؛ حجاب یک امر فرهنگی است. نمیتوانیم آن پاکی اندیشه را وسط نیاوریم ، این یک امر فرهنگی است، یعنی یک گام مهم، کار فرهنگی است که متاسفانه در زمینۀ کار فرهنگی کاملا مسیر متضادی داریم. تبلیغات رایج متضاد با حجاب است. عکس مجلات را نگاه کنیم! نوع گویش بعضیها را نگاه کنید، نه افراد کف جامعه، بلکه مثلا صدا و سیما! سینما را ببینید!
به عنوان آخرین مثال، آن دختری که خود را از پل پرت کرد و گفت میخواهد انتقام بگیرد، میخواهد از چی انتقام بگیرد؟ از جامعهای که او را به این سمت هدایت کرده است. ظاهرش میگوید دارد از پسری که به او وابستگی عاطفی پیدا کرده و بعد لطمه خورده، برای جبران لطمه به او میخواهد اثبات کند که جان خود را وسط میگذارد، اما در باطن از من دارد انتقام میگیرد که کار فرهنگی درست نکردهام و به او هویتش را نشان ندادهام؛ از فیلم، سینما، پارک و فضای اجتماعی انتقام میگیرد که به او هویتش را نداده است؛ از آموزش عالی و آموزش و پرورش ما انتقام میگیرد.
پرسش و پاسخ:
1ـ امروز برای جوانان ما این سوال مطرح است که مگر دین اجباری است؟ اول باید مبانی دین برایشان ثابت شود. نوجوانان دارند با رفتارهای ناهنجار انتقام پاسخ نداشتن به سوالات اساسیشان را میگیرند و انتقام ناکارآمدیهای اجتماعیای که وجود دارد. بیست درصد از خانمهای ما سرپرست خانوار هستند، عمدتاً شاغل در شرکتهای خصوصی. میگویند اگر این پوشش را نداشته باشند، امنیت شغلیشان را از دست میدهند. جوانها میگویند امنیت دوسویه است، حکومت حقوقشان را رعایت نکرده است که آنها ارزشهای حکومت را پاس بدارند.
2ـ در بحثهای نظری تخصص پیدا کردهایم. اما چرا واقعا راهکاری عملی و اجرایی برای مسائل واقعی مطرح نمیشود؟
3ـ به نظر من حجاب در قرآن یک مسئلۀ خیلی نسبی است که به آدم و حوا فرمودند که برگ درختان را به تنشان پوشاندند؛ اینجا حجاب یک معنا میدهد. جلوتر که میرویم شما میتوانید زیورآلاتتان را برای برادر و خواهر و کسانی که محرم هستند نمایان کنید و کسانی که تمایل جنسی به شما ندارند. میبینید که اینجا مسئلۀ حجاب از ظاهر وارد باطن میشود. میگوید کسانی که تمایل جنسی ندارند، یعنی طرف باید روحش پاک باشد، نه ظاهرش. جلوتر که میروید آیهای است که خداوند میفرماید که ای پیامبر به زنان خود بگو که روسریهای خود را بیندازید. این آیاتی که من مثال زدم، نشان داد که حجاب یک بحث نسبی است. شاید در دورهای سختگیری باشد و در دورۀ دیگر سختگیری نباشد. این که به زنان پیامبر فرمودند روسریهای خود را بیندازید، بخاطر اینکه آنها در جامعه الگو بودند، زیرا افرادی هستند که در جامعۀ ما الگو هستند و باید شکل حداکثریِ مسائل را رعایت کنند، ولی بقیه مردم عامی به فرض اگر یک دختر با یک پوشش ساده حتی یک بولیز شلوار در جامعه ظاهر شود، اگر آن نگاه و تمایل جنسی وجود نداشته باشد، اگر روح انسانها از عمق پاک شده باشد، مشکلی ایجاد نمیشود. دورکیم جزء صاحب نظرانی است که میگوید اگر شما هم دیدید که هنجاری دائما شکسته میشود، آن هنجار را از بیهنجاری خارج کنید؛ یعنی آن را برای مردم سخت نگیرید. یعنی ما یک تجربۀ غلط را در مورد حجاب داریم تکرار میکنیم؛ آنقدر حساسیت ایجاد کردیم از همان بچگی بین دختران و پسرانمان! چه بسا که در خانواده دو تا محرم با هم بزرگ میشوند، ولی هیچ تمایل جنسی نسبت به هم ندارند. اگر ما حساسیت را بین جوانانمان از بین ببریم، مشکل راحتتر حل میشود. به نظر من مسائل خیلی مهمتری از حجاب در جامعه ما وجود دارد؛ شما در خیابان مولوی کافی است تشریف ببرید در طول روز میتوانید راحت ببینید که چقدر انواع مواد مخدر وسط خیابان دارد استفاده میشود. نمیدانم مسئلۀ اعتیاد برای جوان ما مهمتر است یا مسئله بدحجابی؟ اگر ما بیست سال پیش از مردم میخواستیم حجاب را سختتر بگیرند، قبول میکردند ولی الان زیمل میگوید زندگی در حال بیشکل شدن است. مثل همان لیوان آبی که ما آب را در هر ظرفی بریزیم به همان شکل درمیآید. الان هم ارزشها و باورها در هر مقطع زمانی به شکل آن دوره درمیآید. شاید یک زمانی ویدئو جرم بود که الان جرم نیست. زمانی پوشیدن چادر اجبار بود ولی الان تا حدی موها هم بیرون باشد اشکالی ایجاد نمیکند. در مورد صحبتهای دکتر نیازی فرمودند که ما باید هویتبخشی داشته باشیم. من فکر میکنم نه تنها هویتبخشی نداشتهایم، بلکه یک هویت چندتکهای ایجاد کردیم که اصلا جوانان ما نمیدانند هویتشان چیست. به نظر من حجاب مسئله اصلی نیست و خیلی ریشهایتر باید بررسی کنیم.
4ـ در مورد صحبت های دکتر نیازی، من فکر میکنم این نگاه و بنیان نمیتواند بنیان محکمی باشد و صرفا اقناعی است، آن هم به شکل اقناع عوامانه در سطح نازل. مخاطب بهراحتی میتواند جواب دهد که این وجه از آرامش و امنیت فکری جنسی را در جامعه و مردان ایجاد کنید که مردان آن نگاه و رویکرد آزار را نداشته باشند، پس آن امنیت ایجاد میشود و دیگر نیازی به این حجاب نیست. ضمن اینکه مشخص است از متنِ آیه قرآن که این مسئله دلیل حجاب تلقی نشده است، بلکه یکی از ابعاد حجاب معرفی شده است. نکتۀ دوم صحبتهای آقای نبوی؛ ایشان نتیجهگیری فرمودند که با بدحجابی برخورد قضایی-انتظامی لازم نیست؛ این نیاز به تبیین بیشتر دارد که چرا بدحجابی این نیاز را ندارد ولی بیحجابی نیاز دارد. مرز بین بی حجابی و بدحجابی خیلی باریک است و فرق بین این دو خیلی واضح نیست. مسئله سوم؛ بین حجاب و عفت خیلی تلازم در نظر گرفته شد. مشخص است که حجاب مبتنی بر عفت است، اما حجاب متفاوت است با عفت. ما نباید این دو را با هم یکی کنیم. عفت مشخصا یک مقولۀ بسیار بسیار مهم است در ابعاد مختلف، اما حجاب یک شکلی از بروز آن است که جداگانه باید طرح و بررسی شود. مسئلۀ بعد حجاب مردان است که مشخصاً در اسلام وجود دارد، اما حجاب مردان را به نظر تقلیل ندهیم؛ حجاب مردان مشخصاً مثل خانمها راجع به پوشش آنهاست. پوشش مردان هم در اسلام حد شرعی آن کمتر است، اما یک حد عرفی و اخلاقی دارد که آن قابل اتکاست که مشخصاً فکر میکنم که عرف دینی ما این است که حجاب مردان نباید بالای آرنج باشد یا میان تنه باید تا حد خوبی پوشش داشته باشد و از این قبیل. نکتۀ پنجم؛ یکی از حضار فرمودند که در آیه قرآن میفرماید مردانی که تمایل جنسی ندارند حجاب مقابل آنها لازم نیست؛ خیر، کاملا مفهوم آیه با این تفسیر منحرف شده است و آیه مشخص است؛ آیۀ 31سوره نور. قسمتی که به نظرم توجه داشتند این است: «أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ» که معطوف است به کنیزان و منظور از آن مشخصاً غلامهایی هستند که میل جنسی در آنها وجود ندارد که کاملا در سنت ما مشخص بوده است که در مقابل غلام مخنث حجاب را برمیداشتند و دلیل آن هم مشخص است. اصلا این بحث نیست که زنان در مقابل مردانی که آرامش روانی دارند و میل جنسی به این معنی ندارند، حجاب نداشته باشند.
5 ـ آقای دکتر نبوی فرمودید که فقه تشریع است. من میخواهم بدانم که آیا این فقه تشریع مطابق با تکوین و واقعیت اجتماعی است و ما از علما این خواسته را داریم به عنوان یک جوان، به عنوان یک بانو و زن، که میخواهیم اتصال به حضرت زهرا داشته باشیم و در این جامعه مطابق با واقعیت و مطابق با تکوین، فقهی را از علما بشنویم که بتوانیم تبعیت کنیم و تسلیم باشیم و حکومت و جامعه اسلامیای بسازیم که فرزندانمان در آن رشد کنند و از این امر تبعیت کنند. رهبری فرمودند ما هنوز جامعۀ اسلامی نداریم و باید به سمت جامعه اسلامی حرکت کنیم. شما فرمودید جامعۀ اسلامی. کجاست آن جامعۀ اسلامی که ما نمیبیینم؟ کجاست آن حکومت اسلامی که من تبعیت کنم و من بگوییم چشم و تمام گناهان من ریخته شود؟
6ـ حجابی که الان میشناسیم، از نص قرآن مطرح شده است که چه موازینی باید داشته باشیم یا از قسمتهای متشابه قرآن است؟
آقای نبوی:
من قبل از جواب دادن به سوالات نکتهای را خیلی گذرا عرض کنم. ببینید، نظام جمهوری اسلامی با دو مخاطرۀ بزرگ مواجه است. اولین مخاطرهاش فرافکنی در تشخیص مسائل و جواب مسائل است. این مشکل از رئیس جمهور گرفته تا قانونگذار همه چندین دوره با آن مواجه هستند. ببینید الان در این جلسه، سوال ما مشخص بوده است، مقالۀ آقای رمضانی هم ارائه شده است. همۀ بحث این است که از یک طرف آحاد جامعه چه حقوقی را میتوانند مطالبه کنند و بگویند که این حق ماست، حق شهروندی ماست، و از طرف دیگر نظام فکری و تربیتی و نظام رسمی جامعه که مبتنی بر موازین دینی است چگونه میتواند با این حقوق همراه و منطبق شود و این فاصلۀ میانی و چالش پر شود. بارها و بارها این بحث مطرح شده است. همه فرافکنی میکنند، یعنی یاد گرفتهایم مسئله را به سوی دیگری ببریم و بگوییم که تعلیم و تربیت مناسب انجام ندادهایم و چه کردهایم و چه نکردهایم. الان بحث ما همین حقوق اساسی است! طرحی که به مرکز مطالعات اجتماعی وزارت کشور دادهایم ده محور دارد. محور اول بحث فقهی است. بحث این است که آیا حجاب نص است یا نیست؟ بعد پاسخ داده شود چرا آقایان فقهاء بعد از همۀ مباحث به این نتیجه رسیدهاند. نحوۀ استنتاجشان چیست؟ ادله چیست؟ در جای خود بحث شود و به نقطهای برسد.
این چیزی که فرمودید اصل بحث حجاب و سوال و جواب آن مربوط به جامعه است، یعنی کسی بگوید حجاب نسبی است و بعد بحث شود و به این نقطه برسید، این بحث در طرح ما مطرح است، اما الان در فضای موجود جامعه و رسانهها حذف شده است. انتهای مسئله تبدیل میشود به یک روحانی خطیبی که بیاید در تلویزیون و دو مسئله بگوید و برود که غالباً نارسا و مخدوش میگوید. متأسفانه مدیران صدا و سیما تا امروز شجاعت تن دادن به این را نداشتند که یک بحث خوب و درست شکل بگیرد و جوانب مختلف حجاب مطرح شود و کسانی که نظراتی دارند بیایند مطرح کنند و پاسخ داده شود. این محور الان مغفول است.
محور بعدی این است که حجاب به عنوان یک متغیر اصلی اجتماعی که محل بحث است، نسبتش با حقوق شهروندی و نسبت آن با مسائل اجتماعی چیست؟ این را روشن کنیم. محور بعدی حجاب در مقولۀ کانونی است و آنچه که در نظام جمهوری اسلامی اجرایی شد. محور بعدی حجاب در مقولۀ انتظامی و قضایی است. محور بعدی عوامل موثر خاص، مثل هنرمندان یا سلبریتیها هستند. مسئله بعدی روحانیت و حجاب است، یعنی بحث اساسی است که گفتمانی که روحانیت دنبال کرده است و حالا با مسئله حجاب مواجه شده است، به کجا انجامیده و چه نتیجهای گرفتیم. مسئلۀ بعدی رسانه و ارتباطات در مسئله حجاب است. ببینید ما وقتی فرافکنی میکنیم، در یک جلسه به هر کدام از این مسائل یک تلنگری میزنیم و هیچ جوابی نمیدهیم و این نشان میدهد که دوست داریم همچنان با این ابهامات کار کنیم. البته مسئله فقط حجاب نیست، وقتی راجع به به ربا و سود بانکی هم صحبت کنیم، همین اتفاق میافتد. این جلسۀ ما بحثش حقوق شهروندی است. ما باید یک بحث اساسی در جامعه دنبال کنیم که این حقوق اساسی و آن چیزی که به عنوان حق شهروندی است، اینجا انطباق آن با آن چیزی که در فرایند حکومت و جامعه در باب حجاب است چگونه است؟ ما نمیتوانیم مسائل را در یک جلسه پشت سر هم به هم وصل کنیم و این فرافکنی میشود. نظام جمهوری اسلامی واقعا از این جهت در خطر است. شما در کمیسیون فرهنگی مجلس هم شرکت کنید، وضع از این جلسه بهتر نخواهد بود. نهایتاً ده نوع مسئله مربوط به حجاب مطرح میشود که هیچ کدام هم به کمیسیون فرهنگی مربوط نمیشود. دست آخر هم جوابی نمیخواهند بگیرند. در جاهای دیگر هم بروید، بحثها همین شکل است. من تقاضا میکنم خانم گودرزی در مراحل بعدی مباحث را طوری سوق دهید که در هر مبحثی یک بررسی کارشناسی کامل انجام شود و یک جواب واضح و روشن بدست آید.
نکتۀ دومی که نظام جمهوری اسلامی از آن جهت در خطر است، مسئلۀ لکنت زبان در برنامه ریزی و اجراست؛ یعنی بخشهای نظام یک مسئله را با صراحت تدوین نمیکند که پای آن بایستد، و لذا پس از مدتی که برنامه مورد نظر به اجرا درمیآید، هیچ کس نمیخواهد نتایج و عوارض آن را به گردن بگیرد و همه مسئولیت گریزی و فرار میکنند. بنده میخواهم وجه همت را بر این قرار دهم که در بحث حجاب از این فرافکنی رها شویم و بدون لکنت زبان خیلی واضح و روشن بتوانیم این مراحل را تا حد زیادی تبیین کنیم و تا فرآیند عملیاتی کارآمد و نتیجهبخش برسانیم.
بنابراین جمع بندی را عرض میکنم. ما یک مقایسۀ اولیه در مورد حقوق شهروندی کردیم. این مباحثه الان جواب چیزی را نمیدهد. یک طرف مسئله این است که یک فضای فکر و رفتاری وجود دارد که میگوید حق اساسی و ذاتی هر فرد است که به عنوان امری شخصی که آثار اجتماعی هم دارد، راجع به پوشش خود تصمیم بگیرد. بسیاری نه آن حدی که نظام میخواهد و میگوید که ملازمات دین است، در این حد نمیخواهند به آن قائل باشند و حق شهروندی افراد اقتضا میکند که حکومت حق نداشته باشد رأی و نظرش را بر نوع پوشش افراد جامعه اعمال کند؛ این یک طرف. در طرف دیگر، نظام حاکمیت و بسیاری از مردم متدیّن، تحت عنوان جاری شدن و تعمیم موازین اسلامی در جامعه، بر اجرای حکم شرعی حجاب در عرصه اجتماعی تأکید دارند. در سالهای اخیر، بحث حجاب در یک محدوده خاص وارد چالش سنگین شده است و آن محدوده بدحجابی است. البته جالب است که عموم خانمهایی که بدحجاب نامیده میشوند، مطابق با نظرسنجیهای دقیق، خودشان را معتقد و با حجاب معمولی میدانند و اصلا خودشان را بیحجاب تلقی نمیکنند. ما به اینها میگوییم بدحجاب، ولی خودشان میگویند که باحجابند و فقط یک مقداری از مویشان پیداست و این را بدحجابی نمیدانند!
ما باید این چالش در بحث حجاب شرعی با حقوق شهروندی و حقوق اساسی را به یک نتیجه واضح برسانیم. اگر به نتیجۀ واضح رساندیم آن وقت میتوانیم از این وضع بیرون بیاییم. نکاتی که مطرح شد معطوف است به یک نتیجۀ فرایندی؛ یعنی ما بتوانیم وضع آن چیزی که در جامعه مورد سئوال است را روشن کنیم و به یک دستاورد مشخصی برسانیم و انشا…ا این بحثها بتواند مسئولانه به نتایج دقیق برسد. ما در گزارش هم درخواست میکنیم از آقای دکتر رحمانی فضلی، وزیر محترم کشور، که بیایید مسئله را در قالب مدیریت و نظام اجتماعی ببینید تا از مناقشات و دعواهای سیاسی بیرون بیاید. نگاه صرفاً مبتنی بر این نباشد که وزارت کشور در فضای سیاسی باید جواب بدهد، بلکه به دنبال پاسخ راهبردی فراتر از این دغدغهها باشیم.
نظرات